Monday, December 9, 2013

این بلاگ کادویی برای تولدم از طرف من به خودمه. امروز من ٢٥ ساله شدم و خواستم به عنوان هدیه، کاری رو برای خودم انجام بدم که مدتهاست انجام دادنش فکرم رو مشغول کرده. من آدم اهل نوشتنی نیستم ولی خیلی اهل حرف زدنم، اونم بیشتر حرف زدن با خودم. از اون بیشتر اهل رویا بافیم، واسه همین خیلی وقت ها تو ذهنم تصور می کنم که حرفام رو دارم می نویسم! و همیشه در مقاطعی از زندگیم یک دفترچه برداشتم برای این کار ولی به جز ٧ ٨ صفحه اون دفتر پر نشده. امیدوارم این کاغذهای سفید مجازی، سیاه بشن و به سرنوشت دفتر خاطرات جوونیم دچار نشن. 
جوونی!! الان جو سن بالا رفتن منو گرفته.
راستی چه اسم کلیشه ی لوسی واسه بلاگم انتخاب کردم، نه؟ 
به مناسبت اولین دقیقه های ٢٥ سالگیم، آهنگ تولد مبارک نوری رو واسه خودم گذاشتم، یاد بچگیهام افتادم که بابام همیشه واسه تولد من و خواهرم این آهنگ رو می ذاشت. اصلا آهنگ رسمی تولد، به جای تولد تولدت مبارک این آهنگ  نوری بود. بعدترها تو دبیرستان، آهنگ رسمی تولد با آهنگ اندی جایگزین شد. ١٠ سال از اون روزها می گذره، و من الان  جایی دوراز همه کسایی که دوستشون دارم؛ این ها رو می نویسم.
باید برم تز بنویسم. فعلا تا بعد.